ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع در 27هزارگزی جنوب اردل، متصل به راه مالرو شلیل به دوپلان. هوای آن معتدل است و 93 تن سکنه دارد. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع در 27هزارگزی جنوب اردل، متصل به راه مالرو شلیل به دوپلان. هوای آن معتدل است و 93 تن سکنه دارد. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دل شکرنده. شکرندۀ دل. شکننده دل. شکافندۀ دل: نیست آگاه که چاه زنخ و حلقۀ زلف دلبر و دل شکن ودل شکر و دل گسل است. فرخی. ترا به میمنه و میسره روان گردد دو خیل دل شکر جان شکار از آتش و آب. مسعودسعد. ای خواب من ربوده ز یاقوت پرشکر وی تاب من فزوده ز هاروت دل شکر. عبدالواسع جبلی
دل شکرنده. شکرندۀ دل. شکننده دل. شکافندۀ دل: نیست آگاه که چاه زنخ و حلقۀ زلف دلبر و دل شکن ودل شکر و دل گسل است. فرخی. ترا به میمنه و میسره روان گردد دو خیل دل شکر جان شکار از آتش و آب. مسعودسعد. ای خواب من ربوده ز یاقوت پرشکر وی تاب من فزوده ز هاروت دل شکر. عبدالواسع جبلی
تنفر از یکدیگر. بغضاء: و ألقینا بینهم العداوه و البغضاء... (قرآن 64/5) ، میان جهودان و ترسایان دشمنی و دل دوری افکندیم. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 188 س 8)
تنفر از یکدیگر. بغضاء: و ألقینا بینهم العداوه و البغضاء... (قرآن 64/5) ، میان جهودان و ترسایان دشمنی و دل دوری افکندیم. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 188 س 8)
دلارا. دل آرای. دل آراینده. آرایندۀ دل. شادکننده دل. آنچه یا آنکه باعث شادی و نشاط و سرور شود: نشستند بر زین پرستندگان دل آرا و هرگونه ای بندگان. فردوسی. کوس را بین خم ایوان سلیمان که در او لحن داود به آهنگ دل آرا شنوند. خاقانی. چون روی تو در دهر دل آرایی نیست خوشتر زسر کوی تو مأوایی نیست. حسن متکلم. ، نگار. شاهد. معشوق. معشوقه. محبوب. (ناظم الاطباء) : نظر به خط دلاویز آن دل آرا کن شکستۀ قلم صنع را تماشا کن. صائب (از آنندراج). چون نیست وصال آن دل آرا ممکن آن به که ز راه او روان برخیزم. حسن متکلم. رجوع به دل آرای شود
دلارا. دل آرای. دل آراینده. آرایندۀ دل. شادکننده دل. آنچه یا آنکه باعث شادی و نشاط و سرور شود: نشستند بر زین پرستندگان دل آرا و هرگونه ای بندگان. فردوسی. کوس را بین خم ایوان سلیمان که در او لحن داود به آهنگ دل آرا شنوند. خاقانی. چون روی تو در دهر دل آرایی نیست خوشتر زسر کوی تو مأوایی نیست. حسن متکلم. ، نگار. شاهد. معشوق. معشوقه. محبوب. (ناظم الاطباء) : نظر به خط دلاویز آن دل آرا کن شکستۀ قلم صنع را تماشا کن. صائب (از آنندراج). چون نیست وصال آن دل آرا ممکن آن به که ز راه او روان برخیزم. حسن متکلم. رجوع به دل آرای شود